الو
قربونت برم چن روزی یادگرفتی دستتومیزاری توگوشت میگی الوبابادردر:-*
نویسنده :
مامانی
18:39
قدم قدم
دخمل مامان دیگه چن قدمش شده پنج شش قدم دار ی رامیوفتی عسلکم اول جرات نمی کردی ولی الان دیگه خوشت اومده خودت تنهایی پا میشی چن قدم رامیری یه هفته دیگه یه ساله میشی چه زودگذشت انگارهمین دیروزبود به دنیا اومدی
نویسنده :
مامانی
1:29
11ماهگی
دیگه بزرگ داری میشی گلم شیطونیات زیاد شده بابا-مامان داداش دردر کیه چیه بده همرو خوب میگی تلفن حرف میزنی بای بای میکنی وقتی میرقصی دستاتو تکون میدی وقتی پیام بازرگانی شروع میشه نگودیگه میخکوب میشی دالی بازی میکنی میخوای یه چیزی بدی قول میزنی نمیدی بلدی خودتوبرا بابا لوس کنی وقتی میگم النا نکن بده انگشت اشارتوتکون میدی دیگه میخوای راه بری سه چهار قدمی برمیداری باکنترل تلویزیونو خاموش روشن میکنی کانالاشوعوض میکنی دیگخ چی بگم از شیطونیات کمه ...
نویسنده :
مامانی
17:12
ده ماهگی
چهاردست پا میرفتی جوجوپربازی میکردی سرپا وایمیسادی دیگه بابا میگفتی دوتادندان درآوردی ...
نویسنده :
مامانی
17:01
9ماهگی
سینه خیز می رفتی بای بای میکردی نی نی میگفتی چیزی میخواستی بده میگفتی تلفن یا آیفون زنگ میخورد سریع میگفتی کیه چیه میگفتی ...
نویسنده :
مامانی
16:42
8ملهگی
دوباره اثاث کشی
گشتیم وگشتیم خونه ای که باب دلمون بود پیدا کردیم 30 آبان دوباره اثاث کشی کردیم
نویسنده :
مامانی
16:31
دوباره بابلسر
تازه رفته بودی توهشت ماه ازخونه جدید راضی نبودیم برای اینکه حال وهوامون عوض شه با عمه اینا رفتیم بابلسر عمونادر باخانوادشم ازتبریز اومده بودن ...
نویسنده :
مامانی
16:30